جدول جو
جدول جو

معنی قزل سوری - جستجوی لغت در جدول جو

قزل سوری
(قِ زِ شِ)
دهی از دهستان چالدران بخش سیه چشمۀ شهرستان ماکو واقع در 22 هزارگزی شمال باختری سیه چشمه و7 هزارگزی خاور شوسۀ سیه چشمه به کلیساکندی. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر سالم است. سکنۀ آن 1500 تن. آب آن از چشمه و کوهستان و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل سوری
تصویر گل سوری
گل سرخ، گلی معطر با گلبرگ های سرخ و ساقه های ضخیم و برگ های بیضی که انواع مختلف دارد، آتشی، بوی رنگ، گل آتشی، چچک، لکا، سوری، ورد، رز
فرهنگ فارسی عمید
(قِ زِ)
دهی جزء دهستان خروسلو از بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 18 هزارگزی شمال گرمی و 16 هزارگزی شوسۀ گرمی اردبیل. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و گرمسیر است. سکنۀ آن 18 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قِ زِ)
دهی از دهستان شهرویران بخش حومه شهرستان مهابادواقع در 19500 گزی شمال مهاباد و 5 هزارگزی خاور شوسۀ مهاباد به ارومیه. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل مالاریایی است. سکنه 154 تن. آب آن از رود خانه مهاباد و محصول آن غلات، چغندر، توتون، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قُ طِ)
قسط ثقیل است (رجوع به قسط شود) که لون آن مانند خشب شمشاد و طعم آن تلخ و رایحۀ آن ساطع باشد. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ)
همان گل سرخ است. (آنندراج). گل آتشی از اسفرمهاست. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) :
روزی تو به جنگ شوی روی تیغ تو
باغی کند پر از گل سوری و ارغوان.
فرخی.
تاجی از ورد بافته با گل سوری بیاراسته برسر نهاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 394).
بهر صبوح از درم مست درآمد نگار
غالیه برده پگاه بر گل سوری بکار.
خاقانی.
ماه را در نقاب کافوری
بسته چون در چمن گل سوری.
نظامی.
جز خط دلاویز تو بر طرف بناگوش
سبزه نشنیدم که دمد بر گل سوری.
سعدی (خواتیم).
غنچۀ گلبن وصلم ز نسیمش بشکفت
مرغ خوشخوان طرب از برگ گل سوری کرد.
حافظ.
رجوع به گل آتشی و گل سرخ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گل سوری
تصویر گل سوری
گل سرخ
فرهنگ فارسی معین